زمان جاری : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 - 9:43 قبل از ظهر
تبلیغات
مطالب انجمن |
اخرین ارسالی های انجمن |
|
وضعیت:
ارسالها : 1477
عضویت: 9 /5 /1391
محل زندگی: yazd
سن: 19
تشکر شده :311
|
پاسخ : 9 RE &&@پٌ نه پٌ@&&
رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم. یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟ پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم ! . . . مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟! پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن ! . . . به یارو میگم حاجی, بزن تو دنده من هول میدم روشن شه. میگه بزنم ۲ ؟ پَـــ نَ پَـــ بزن ۳فوتبال داره ! . . . رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین، میگه بال مرغ؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم ! . . . پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟ میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم. میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور ! . . . مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟ گفت: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ میخوام گلای سفره رو اب بدم ! . . . دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم ازراه اومده میگه خوابه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه! . . . سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟ عروس: پـَـ نـَـ پـَـ متهمی !
نداشتن تویعنی اینکه دیگری تورادارد
نمیدانم نداشتنت سخت تراست یاتحمل اینکه دیگری توراداشته باشد... |
|
چهارشنبه 30 اسفند 1391 - 19:42 |
|